دنیای اطلاعات

دنیای اطلاعات
فرهنگی، سیاسی واجتماعی

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 148
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 154
بازدید ماه : 173
بازدید کل : 53680
تعداد مطالب : 384
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



مـردی با خودش زمزمه کرد : خدایا با من حرف بزن... بلبلی شروع به خواندن کرد اما مرد نشنید!
فریاد برآورد خدایا با من حرف بزن ، آذرخش در آسمان غرید... اما مرد گوش نکرد!
به اطراف خود نگاه کرد و گفت :خدایا بگذار تو را ببینم... ستاره ای درخشید اما مرد ندید!
مرد فریاد کشید یک معجزه به من نشان بده نوزادی متولد شد... اما او همچنان توجهی نکرد!
پس مرد در نهایت یاس فریاد زد: خدایا مرا لمس کن تا بدانم اینجا حضور داری!
در همین زمان خداوند پایین آمد و انگشتان مرد را لمس کرد
اما مرد پروانه را با دستش پراند و به راهش ادامه داد . . . امـــان از غفلـــت...

افسران - امــــان از غفلـــت...
 
poyeshم

برچسب‌ها: پاتوق یارانجوانانغفلت
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 16 ارديبهشت 1393برچسب:, توسط محمد چراغی
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی :